با رسول کردگار ذوالمنن (ص)

گفت اعرابی: بگو پندی به من!

 

حضرتش فرمود: خشمت را بخور!

مرد هم برگشت با این طرفه در

 

باخبر شد در غیاب او شبی

در قبیله روی داده مطلبی

 

از جوانان عدّه‌ای دیوانه‌وار

غارت آورده به قوم همجوار

 

آن طرف هم دست یغما آخته

بر سر اموال اینان تاخته

 

دو قبیله اینک از جا جسته‌اند

روبروی یکدگر صف بسته‌اند.

 

او به عنوان زعیم قوم خویش

رزم‌جامه برگرفت، افتاد پیش

 

دید اینجا پند کوتاه رسول(ص)

طرح باید گردد و افتد قبول

 

با بزرگ آن طرف صحبت نمود

کـ:ـز چنین دعوا و خونریزی چه سود؟

 

هر خسارت بود، برگویید تا

من ز مال خود کنم آن را ادا!

 

غیرتش را اینچنین تحریک کرد

رهنمونش سوی کار نیک کرد

 

او هم از ذعویّ‌شان پوشید چشم

قال پایان یافت و خوابید خشم.

 

 

 

هفتۀ وحدت از منظری دیگر

مثنوی) مردی که اندرز خواست

راز آسان شدن ادای فریضۀ نماز

  ,هم ,قبیله ,رسول ,قوم ,ص ,  او ,    ,آن طرف ,ـز چنین ,چنین دعوا

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود فایل کجازی پی دی اف مشهود مدیا * صدای معرفت دینی و انقلاب اسلامی writing خدمات پس از فروش پکیج دیواری و تصفیه آب در شیراز باران معشوقه ی من است! دانلود اندروید دامؤن دلنوشته های من یادداشت های یک دانشجو معلم gamebackplay